خوانش عمیق شاهنامه موجب حماسهآفرینی در دفاع از تمامیت ارضی کشور میشود
تاریخ انتشار: ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۷۶۰۳۷۶
ایسنا/خوزستان یک فعال فرهنگی معتقد است: خوانش عمیق شاهنامه موجب برانگیخته شدن روحیه میهندوستی، حماسهآفرینی در مسیر دفاع از تمامیت ارضی کشور و نیز پاسداشت ارزشهای فرهنگی و معرفتی میشود.
رضا کیانی در گفت و گو با ایسنا، به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی، گفت: صرف نظر از بعد ملی، در عین حال، این اثر گرانمایه درسها و الگوهایی ماندگار و ارزشمند برای رسیدن به «زندگی عزتمند» در مقابل انسان قرار میدهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او با اشاره به اینکه شاهنامه فراتر از یک اثر ادبی دربرگیرنده مضامین و مفاهیم در ابعاد گوناگون از جمله حکمی، اخلاقی، سیاسی و معرفتی است گفت: روح اندیشه توحیدی، حقیقتجویی، خردورزی، آزادگی توام با معنویت و داد بر کالبد شاهنامه فردوسی احساس میشود.
وی خاطرنشان کرد: در همه عصرها و نسلها میتوان با ظرافت به جانمایه اتفاقات در بخشهای مختلف شاهنامه رجوع کرد و برای رویارویی با چالشهای مختلف زندگی امروز و فردا آموزههای اخلاقی آن را به کار برد.
این فعال فرهنگی با بیان اینکه نحوه ارتباط طیفهای مختلف مردم با شاهنامه بسیار قابل تامل است گفت: در برخی نقاط کشور بنا به فراخور روحی و شرایط قومی و اقلیمی به سوی شاهنامه میروند و براساس ذوق و قریحه خاص به تجلی دورنیات آن میپردازند و سنت شاهنامهخوانی به آیینی دارای منزلت والای اجتماعی مبدل شده است.
او با اشاره به این موضوع که در خوزستان میتوان به آیین شاهنامهخوانی بختیاری و شاهنامهخوانی قشقاییها و حتی در دل سیاهچادرهای عشایر نیز اشاره کرد اظهار کرد: روز بزرگداشت فردوسی بهانه خوبی است که ضمن بازشناسی اندیشه آن حکیم فرزانه و تطبیق آنها با مقتضیات زندگی امروز به اتخاذ راهکارهایی برای تقویت بستر شاهنامهپژوهی برای لایههای مختلف جامعه، آشنایی سنین پایه کودک و نوجوان با شاهنامه و خلق آثار هنری براساس این اثر سترگ اهتمام بورزیم.
عضو کانون منتقدان تئاتر ایران با بیان اینکه ما در شاهنامه شاهد ۲ بخش تاریخی مهم هستیم که شامل تاریخ آرمانی و تاریخ ملی میشود توضیح داد: بخش اول را میتوان روایتگر تاریخ ملی آرمانی شناخت. تاریخ آرمانی برآمده از باورهای یک ملت است و تنها ملتهایی که دارای هویت و گذشته و بنیاد دیرین و غنی هستند میتوانند یک تاریخ آرمانی ملرا در روایت داشته باشند. از این جهت با وجود شاهنامه این افتخار برای ایران و ملت ایرانی به جهان نمایانده میشود.
کیانی ادامه داد: تاریخنگاری آرمانی یعنی آنچه را که نیک میپندارند در واقع در دل یک منظومه فکری قرار میدهد و توام با انتقال و انتشار این اندیشه به نسلهای متمادی به تحقق آن آرمانها همت میگمارند. بر این بخش تاریخ ملیـآرمانی شاهنامه را میتوان در دل رویدادهای سلسلههای پیشدادیان و کیانیان ببینیم. شخصیتهایی آرمانگرا همچون کیومرث و جمشید و هوشنگ و منوچهر و فریدون و رستم همه شخصیتهایی اساطیری و پهلوانی هستند که مبین تحقق همه آن آرمانهای ملی و ارزشمند و اندیشمندانه ماست.
این نویسنده اضافه کرد: در بخش دیگر شاهنامه شاهد روایتهایی از تاریخ واقعی و دیرینهای چون سلسله اشکانیان و ساسانیان و شخصیتهایی چون بهرام گور و انوشیروان و بزرگمهرها هستیم. در این میان نکتهای بسیار قابل تامل و امیدبخش برای نسل امروز آشکار است که هر گاه ملتی دارای چنین آرمانها و ایدههای ناب و با اصالتی است ـ همه ریشه در راستی اندیشه و نیکی کردار ـ دارند همواره میتواند در مقابل تندبادهای سستاندیشی و فرهنگهای بیریشه و بدفرجام قد علم کرده و هرگز دچار استحاله نگشته و مرعوب چنین امواجی نمیشود.
کیانی با بیان که برخیها میپرسند که شخصیتهای شاهنامه آیا در تاریخ زیستهاند؟ وجود خارجی داشتهاند؟ یا زاییده ذهن و باورهای انساناند؟ گفت: به نظر من شایستهتر است در آرمانهای شخصیتهای شاهنامه و زیربافت آنها بیندیشیم تا این که ما به این موضوع بپردازیم که آیا وجود خارجی، تاریخی و واقعی داشتهاند یا خیر؟
او با اظهار اینکه ما میتوانیم با نگاه ژرف در رفتار و نوع انتخابهای شخصیتهای شاهنامه از سرنوشت آنها عبرت بیاموزیم یادآوری کرد: خوانش شاهنامه یادآور مضامین مهم و سرنوشتسازی است. نظیر اینکه جدال خیر و شر همیشه بوده است و غرور کاذب، ظلم و خودخواهی راهی را جز هلاکت پیش روی انسانها نخواهد داشت. در مقابل اهریمنخویی یافتن روزنههای امید، خدامحوری، رسیدن به سعادت نیکنامی و اینکه همه فانی هستیم جز ذات پاک خداوند.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری استانی شهرستانها شاهنامه بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی شهرستانها استانی فرهنگی و هنری استانی ورزشی منطقه اردبیل زنجان استانی علمی و آموزشی استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی شهرستانها استانی فرهنگی و هنری آرمان ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۶۰۳۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سخنی در باب محتوای «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی/ تحریف تاریخ به شیک ترین شکل ممکن
به گزارش قدس آنلاین، سالهاست دربارۀ اهمیت اینکه سینمای ایران، پا در گام همکاری با کشورهای دیگر بگذارد و به بازارهای فرهنگی فرامرزی بیندیشد، نوشتهایم و بحث کردهایم و اینک فیلمی روی اکران است که با همه فراز و نشیبهای حقوقی و فنی، بالاخره توانسته است این سد را بشکند و با سینمای ترکیه به عنوان یکی از پررونق ترین و جدی ترین بازارهای هنری منطقه، با حضور بازیگران و عوامل فنی برگزیده دو کشور همکاری نسبتاً موفقی داشته باشد. دومین جنبۀ اهمیت این فیلم، این است که دربارۀ شخصیتها و چهرههای مهم فرهنگی کشور ما ساخته شده است. ساختن فیلمی پرفروش که تماشاگران را با زندگی شخصیتهای مهمی چون مولانا و شمس تبریزی آشنا کند، یکی از غفلتهای سینمای ایران در همه سالهای اخیر بوده است که این مهم هم انجام شده است و از این منظر باید به حسن فتحی و تیمش تبریک گفت.
چالشی مهم در برابر فیلمهای تاریخی
ساختن فیلمی که از یک سو به گذشته و تاریخ واقعی بپردازد و از سوی دیگر برای مخاطب کشش داشته باشد، به راستی کار سختی است. فیلمهای تاریخی ما معمولاً به ملغمهای از جملات ادبی، پند و اندرز و آواز خوانندگان تبدیل میشود و داستان ندارند. برای همین است که سختی انتخاب قصهای برای آشنا کردن مخاطب با تاریخ، در سینما و بخصوص سینمای ایران صدچندان است. در این گونه فیلمها، دخیل کردن تخیل و ساختن شخصیتها و مکانهای خیالی برای جذاب کردن داستان یک چالش مهم است و به همین دلیل است که بیشتر فیلمها و سریالهای ایرانی که درباره تاریخ گذشته سرزمین ما ساخته میشود، به تحریف تاریخ (هر کدام در حد و حدودی متهم هستند.) در اینجاست که اهمیت تحقیق و بهرهمندی از آثار کسانی که با متون و رویدادهای تاریخی آشنا هستند، بیشتر میشود. در مورد مولانا و شمس دست ما برای آگاهی از رویدادهای زندگی، شخصیت و تفکرات آنان بسته نیست. اگرچه هنوز برای پژوهش درباره آنها و دوران پرفراز و نشیب زندگیشان، راههای نپیموده زیاد است اما حداقل میتوانیم به برخی کتاب ها وپژوهش های صورت گرفته اعتماد کنیم و از نوشتههای کسانی چون دکتر زرین کوب بهره ببریم. برای انتقال مفاهیمی که مولانا و شمس دربارۀ آنها سخن میگویند، به آثاری نیاز داریم که نه تنها درباره ویژگی ها و دوره های زندگی آنها سخن میگوید، دوران تاریخی آنها را به خوبی میشناسد، جریانهای معارض فکری و عرفانی موجود را بررسی کرده و برای مخاطب به خوبی روشن میکند که اهمیت کاری که مولانا کرده است، چیست. کتاب هایی مانند «پله پله تا ملاقات خدا» که هم روایتی داستانی دارد، هم زبانی ساده و هم از نظر استناد تاریخی شبههای در آنها نیست.
یک شمس تبریزی مهربان
تیم تولید «مست عشق» به جای اینکه به این روایت درست، پژوهشمند و جامع نگر از داستان مولانا و شمس توجه کند، روایتی از زندگی این دو شخصیت به دست داده است که بیشتر با خوانش ترکیه از مولانا تطبیق دارد. خوانش رایج در ترکیه امروز که اوج آن را در «ملت عشق» الیف شفق(شافاک) میتوان دید، مولانا و شمس را از بستر تاریخی و مفهومی خود خارج میکند و به آنها چهره دو مرد سکولار رمانتیک میدهد که همه چیز را در عشق و مهربانی میبینند، با مذهبیها در جنگند و جانشان را در این راه میدهند و نتیجه همه مبارزه هایشان میشود رقص و سماع ( که البته در تیتراژ فیلم به سما تبدیل شده است!). این خوانش هم امروزی است، هم خطری ندارد و هم مولانا و هر شخصیت تاریخی دیگر را به یک سوژه خوب برای تبدیل شدن به یک جاذبه گردشگری و منبعی برای پول درآوردن تبدیل میکند. شمس و مولانای «مست عشق»از همین جنسند. این تحریف در شخصیت شمس تبریزی شدیدتر است. آنچه ما از گفتههایی که از او باقی مانده است و نوشتهها و گفتههای دیگران و اسناد تاریخی درباره شمس میدانیم، با موجودی که در این فیلم به تصویر کشیده شده است، بسیار متفاوت بوده است. به یاد داشته باشیم که شمس شخصیتی تندخو، آشفته و البته مغرور بوده است. شاید آنهایی که «مست عشق» را دیدهاند تعجب کنند اگر بدانند در داستان ازدواج او با دختر خواندۀ مولانا، کیمیا خاتون، دخترک از ابتدا این ازدواج را خوش نمیداشت و هرگز دلش با شمس که چهل سال از او بزرگ تر بود و شخصیتی بی ثبات داشت، صاف نشد و البته اینکه بنا بر برخی روایتها متهم اصلی مرگ یا بهتر بگوییم قتل این دخترک بی نوا همین شمس تبریزی است.
جلالالدین محمد تهرونی
برای داستانی کردن تاریخ و تبدیل آن به یک قصۀ جذاب، یکی از راه ها این است که وقتی قصهای جذاب نداریم، از دل واقعیت های تاریخی قصهای بیرون بکشیم و «مست عشق» هم همین کار را کرده است؛ خلق یک داستان معمایی و پلیسی دربارۀ مرگ شمس تبریزی. این تهمید البته داستان را جذاب کرده است و مخاطب را به دنبال خودش میکشد اما تاریخ را به شکل عجیب و غریبی به شکلی در میآورد که کارگردان و نویسنده دلشان میخواهد. برای مثال وقتی یک کارآگاه برای حل ماجرای گم شدن شمس خلق میکنیم، او باید وظیفه خودش را به پایان برساند و در «مست عشق» سرنوشت شمس تبریزی روشن میشود اما سوال اینجاست که اگر همه چیز به همین خوبی و خوشی به پایان رسیده است، چرا مولانا در تمام سالهای بعد از شمس، فراق او را به صورت شعر فریاد میزده و از در و دیوار میپرسیده که شمس کجاست و چه شد؟ مشکل اصلی بیرون کشیدن داستانی از دل داستان شمس و مولانا این است که تاریخ را هم مجبوریم جا به جا کنیم و برای قونیه اداره شهربانی بسازیم که در اوج درگیری سلجوقیان روم با یکدیگر و در حالیکه آنان زیر فشار خردکنندۀ ایلخانان مغول و اختلافات داخلی درحال فروپاشی بودند، نگران درویشی بدزبان باشند که گم شده است، همین جا به جاییهای تاریخی و انتقال دادن گذشتهای دور به امروز، باعث میشود که مولانا هم در کودکی با پدرش با لهجه تهران سخن بگوید!
آرش شفاعی